تصویر توی آینه را نمیشناختم. هرچه میکردم به نظم در نمیآمد. لج کرده بود. ساز خودش را میزد. امروز اما روز من بود. به نزدیکترین و منظمترین مرکز زیبایی رفتم و وقتی پرسید برای کدام بخشها مراجعه کردهاید؟ دلم خواست بگویم برای همه بخشها! که نگفتم. چادرم را که در کمد آویزان کردم با آن چهره به هم ریخته و خسته خداحافظی کردم و اولین نفر هم نوبتم شد. این مرکز را دوست دارم. تمیز، حداقل مکالمه، سکوت، ,تغییر,بسپار ...ادامه مطلب