خانه در حال احتضار

ساخت وبلاگ

خانه‌ها مثل آدم‌ها سکته می‌کنند. چند ثانیه به مغزشان خون نمی‌رسد و سقف‌شان فرو می‌ریزد.
قلب‌شان چند ثانیه خون را پمپاژ نمی‌کند و لوله‌هایش می‌ترکد.
کسی قربان صدقه‌شان نمی‌رود و رنگ و رویشان می‌پرد.
کسی در اتاق‌های پر نورشان خواب نمی‌بیند و کابوس هر روزشان می‌شود پیشنهاد املاک برای نیست و نابود کردنشان.
امروز به دیدن مریض در حال احتضاری رفته بودم که زمانی سه سال شاد را در آن زندگی کرده بودیم.
دعوا بود سر سجلش. هرکس صفحه‌ای از آن را می‌خواست، سهمش را.
نرفتم اتاقم را ببینم.
آن‌جا باید مثل قبل در ذهنم باقی می‌ماند.
این خاطره اصلی بود.

فنجان چای‌ام؟

می‌تواند منتظرم بماند. شاید روزی در مایکرور گرمش کردم.

زن خانه که حالا خیلی فرسوده و ناتوان شده بود گفت همه خانه مال او نیست و اختیاری ندارد. انگار که اختیار هیچ چیز را نداشته باشد. دیگر نمی‌توانست مسجد هم برود. برای ریه‌هایش دوبار بستری شده بود و چند سالی بود به شهرش سر نزده بود. 

اصلا باید یک قانونی باشد که خانه‌ها، اگر قرار است مرد خانه زود همسرش را بین مردم و بچه‌ها تنها بگذارد و برود سهم مادر باشد. سهم همسرش. که میزان سهم آدم‌ها از یک خانه در کتاب قانون من ساختن زندگی است زیر سقف آن. بسته‌بندی کردن سلامتی و فریز کردنش، همه صبح‌هایی که برای آماده کردن یک صبحانه دورهمی خواب نمانده‌اند. همه شب‌هایی که از غم یکی از بچه‌ها یا همسر چشم از سقف بر نداشته‌اند.

نیم ساعتی نشستم و بیرون آمدم.

چند مرد سقف گچبری خانه روبرویی را با پتک می‌زدند و فرو می‌ریخت. تسلیم. بی‌گلایه. بی‌حرف.

خسته بود از آن‌همه زندگی؟ نفهمیدم.

 

پ.ن. یک فرضیه دارم که هنوز برایم اثبات نشده، خانه‌ها اگرچه بیشتر مردها آن‌ها را طراحی می‌کنند و می‌سازند، شبیه زن‌ها هستند. آن‌ها هستند که مدتی است آشپزخانه‌ جزیره‌ای را انتخاب کرده‌اند.

فرش‌های بدون نقشه مدرن را جایگزین فرش‌هایی با طرح‌های سنتی کرده‌اند. 

لامپ‌های سقفی بلند، هالوژن‌ها، قاب‌هایی با طرح‌های انتزاعی به جای عکس‌های خانوادگی و نقاشی های دوران جوانی.

هر خانه شبیه زنی است که در آن شب را به صبح می‌رساند و روز را طی می‌کند.

 

 

بلاگ مستطاب زندگی...
ما را در سایت بلاگ مستطاب زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mostataba بازدید : 93 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 21:54