از پیغامگیر تلفن خوشم نمیآید.
تکنولوژی جالبی است. اینکه تو وقتی نیستی هم باشی. اما من خاطرهی خوبی از آن ندارم.
چند روز بعد از رفتن مامانی یکیمان همینطور که داشت رد میشد دکمه قرمزش را زد و با پخش شدن صدای مامانی که داشت سراغ امین و مریم را میگرفت و بعد حال مرا میپرسید و بعد مثل همیشه بخش مفصل پیغامش قربان صدقه علیرضا، در همانجایی که بودیم میخکوب شدیم. مامانی داشت از آن دنیا حرف نمیزد، ما خیال کرده بودیم مامانی تا همیشه خواهد ماند و قربان صدقهمان خواهد رفت.
چند سال بعد وقتی در آهنی و بعد در چوبی خانهمان را باز کردیم و با چمدانهایی که چند دست لباس احرام داشت وارد خانه شدیم، چراغ پیغامگیر به سرعت خاموش و روشن میشد.
دکمهاش را فشار دادیم تا صاحبخانه بخواهد برای تنظیم قرارداد جدید با او تماس بگیریم.
ما و چمدانهای پر سوغاتمان مثل قالبهای یخ وا رفتیم.
اما هیچوقت به اندازه این روزها که دارد میشود هفتهها تا به خانه رسیدهام چادر برداشته و برنداشته نرفتم ببینم چراغ پیغامگیر روشن و خاموش میشود.
که منتظر پیام صاحبخانه و پیام پذیرش پیش دبستانی هستیم.
دوبار هم شده که هر دو بار پیام تبلیغاتی بوده و یک پیام ضبط شده اتوماتیک آن طرف خط، یک پیام ضبط شده برای ما گذاشته این طرف خط. اما هنوز هیچ کدام از آنها که منتظرشان هستیم تماس نگرفتهاند.
لابد آنها به اندازه ما عجله ندارند. نباید انتخاب کنند و تصمیم بگیرند. و یا اینها اولین انتخابهایشان نیست.
اصلا هیچ وقت فکر نمیکردم انتخاب پیش دبستانی اینقدر کار دشواری باشد. و اینکه در این عرصه رقابت فقط تو نیستی که باید انتخاب کنی، باید منتظر باشی تا انتخاب بشوی.
یک احساس شب اعلام نتایج کنکور، بیآنکه بگذاری به فرزندت هم منتقل شود.
در مورد مدرسه دلم میخواست یک اسکنر مادرانه داشتم تا شعارها و عملکرد آنها که با ما همسو هستند را بررسی میکردم. شاید هم دارم زیادی سخت میگیرم. اما وقتی میبینم این بچه که هنوز شش سالش نشده چقدر معصوم است و به خیلی از بدجنسیهای دنیای ما آلوده نشده به خودم میگویم ارزشش را دارد بیشتر زمان بگذاری و تحقیق کنی.
فکر میکردم آدم انعطافپذیری هستم و در نهایت تلاش میکنم تا با همراهی هم به بهتر شدن محیط کمک کنم.
اما این روزهای در تعلیق چراغ خاموش پاسخگوی تلفن دارد طولانی میشود.
میدانم که چیزهای بهتری برایمان مقدر کرده است. مثل همیشه. و دارد کاسه صبرم را بزرگتر میکند. و فقط میتوانم دعا کنم برای فرزندم و همه فرزندان سرزمینم خیر باشد و عاقبت بخیری. و تو دعایم را میشنوی.
بلاگ مستطاب زندگی...برچسب : نویسنده : mostataba بازدید : 99