دستم به کار نمی رود!

ساخت وبلاگ

لباس‌های بهار و تابستانه را با لباس‌های زمستانه عوض می‌کنم و در سبد بزرگ چوبی می‌ریزم.

اتو را روی میز می‌گذارم و دستم به کار نمی‌رود.

کتاب‌های خوانده شده را از روی میز و بالای شومینه و کنار تخت جمع می‌کنم و لب قفسه کتابخانه می‌گذارم.

دستم به کار نمی‌رود.

سرم را بالا می‌گیرم تا لکه‌های کوچک روی پارکت را نبینم و قبل از آن‌که صدای کابینت‌ها در بیاید کارهایم را تمام می‌کنم و از آشپزخانه بیرون می‌آیم.

کمد نیمه باز انباری را محکم می‌کنم و جاروبرقی را می‌گذارم پشتش و تخیل هم نمی‌کنم آن تو چه خبر است.

به چسب‌های مانده از اسباب کشی دو سال پیش نگاه می‌کنم و می‌توانم صدای خرت خرت ماژیک سیاه یا آبی بر تن کارتن‌های مقوایی را بشنوم که آشپزخانه، اتاق یوسف، کمد خواب، بوفه ... .

بدون چسب پهن هم می‌توانم دستم را طوری بچرخانم که دو طرف کارتن‌ها محکم شود و برای چندمین بار چاقو را گم کنم و سر چسب آن‌طور که باید رها نشود.

به این روزهای تماس صاحب‌خانه که نزدیک می‌شویم، که فکر کنیم خبر می‌دهیم، همه چیز معلق است.

احساس کنده شدن و در عین حال وابستگی.

کاش یک تولد دیگر در این خانه بودیم!

اگر بتوانیم خانه‌ای با حیاط کوچک حتی بگیریم چه خوب می‌شود!

کاش باز می‌توانستم شانسم را در راه انداختن یک باغچه روی تراس پر آفتاب بدون آب امتحان کنم!

اگر خانه تازه طبقه سوم نباشد یا آسانسور داشته باشد خوب می‌شود!

کاش همه آفتاب چند سال دیگر این خانه سبز مال ما می‌شد!

اگر آشپزخانه خانه جدید بزرگتر باشد و کابینت‌هایش این‌همه قدیمی نباشد لذت بیشتری از آشپزی خواهم برد!

یک احساس دوگانه!

مثل وقتی که تهران را به قصد سفر ترک می‌کنم.

خوشحال از شروع سفر و دلهره بابت همه خبرهای بد که من در شهر نیستم و اتفاق خواهد افتاد! که اگر به من نگویند چی؟ و اگر دیر برسم؟ و ...

حالا من هم مثل یوسف نرفته عزادار این خانه‌ام. که سبز است و سبز است و آفتابی!

همراه بیشتر مشکلات یک خانه سی ساله اما دوست داشتنی.

و من هم مثل یوسف دلم می‌خواست مثل انیمیشن آپ خانه‌مان را با خودمان می بردیم.

کاش صاحب‌خانه ما می‌دانست که حال و ما خانه‌اش با هم خوش است!

پارچه‌هایم را روی میز ناهارخوری پهن می‌کنم. الگوها را با سوزن‌های مرواریدی سنجاق می‌کنم و می‌برم.

توی دلم یا من ارجوه لکل خیر می‌خوانم و برای هر اتفاقی که تو رقم خواهی زد آماده می‌شوم.

یا من یعطی من سئله

یا من یعطی من لم یسئله تحننا منه و رحمه

اعطنی بسمئلتی ایاک

.

.

بلاگ مستطاب زندگی...
ما را در سایت بلاگ مستطاب زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mostataba بازدید : 86 تاريخ : جمعه 30 تير 1396 ساعت: 10:16