برف نو سلام!

ساخت وبلاگ

 

 

روزهای زوج یوسف را می‌آورم  هم‌نوا و خودم پشت میز سفید بزرگی که در اتاق مادران است می‌نشینم و لب تاب و کتاب‌هایم را پهن می‌کنم و تا اذان می‌نویسم و می‌خوانم. بعد نماز هم.

اتاق مادران این‌جا آداب خودش را دارد. بیشتر زمان مادرهایی که مثل من مانده‌اند مطالعه می‌کنند و این یعنی سکوت!

البته اگر صدای بچه‌ها و مربی‌ها را حذف کنیم. که دارم یاد می‌گیرم با این وجود تمرکز کنم.

مدت‌ها است این‌قدر کار نکرده‌ام.

اما امروز که برف هم پشت شیشه‌های بزرگ می‌بارد و نرم افزار یاری نمی‌کند تا پروژه را پیش ببرم دوست دارم موسیقی بشنوم. هفت روایت خصوصی حبیبه جعفریان را بخوانم درباره امام موسی صدر. چایی را که یک بار برایمان می‌آورند با شیرینی‌هایی که زینب عزیز، از قزوین آورده بخورم. انگار به علت بارش برف مرا تعطیل کرده باشند.

این اتاق را دوست دارم!

شبیه سالن مطالعه یک کتابخانه. گیرم از نوع مادرانه.

باید یاد بگیرم برای زمانم برنامه‌ریزی کنم. و از زمانی که صرف می‌کنم لذت ببرم.

دارم یاد می‌گیرم و لذت می‌برم.

امروز برف می‌بارد و همه چیز در نظرم سفید سفید است!

 

 

بلاگ مستطاب زندگی...
ما را در سایت بلاگ مستطاب زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mostataba بازدید : 76 تاريخ : يکشنبه 1 بهمن 1396 ساعت: 8:26