تنظیمات کارخانه

ساخت وبلاگ

 

آخرین باری که خورش پختم کِی بود؟

مهمان داشتیم. خورش به.

کِی بود؟ خیلی گذشته.

دیروز که یوسف تعریف کرد در خانه رشد خورش قرمه‌ای خورده‌اند که سیب زمینی داشته و لیموهایی که اسم عجیبی داشته‌اند فهمیدم قیمه را می‌گوید. گفت مامان درست کن! خیلی خوشمزه است.

امروز درست کردم. و فکر کردم آخرین باری که قیمه درست کردم را یادم نمی‌آید.

حالا نه این‌که قیمه مهم باشد. که هست! که اگر بین کباب و قیمه یا کباب با هر خورش دیگری انتخابی باشد، من دومی را انتخاب می‌کنم. اما این مهم بود که این مدت برای پخت یک غذا خیلی در آشپزخانه نبوده‌ام.

و خب راز عطر و طعم غذا بی‌ارتباط با مدت زمانی که برایش می‌گذاریم نیست.

و خورش قیمه هم از آن داستان‌ها است. بعد صبحانه اول خورش را می‌گذارم تا ظهر جا بیفتد. سیب زمینی خلال می‌کنم و در آب می‌ریزم که با خودم می‌گویم این خورش برنج دمی می‌خواهد! ‌پس چند پیمانه هم برنج خیس می‌کنم. آب برنج را که گذاشتم فکر می‌کنم ته‌دیگش چی باشد و چند تکه نان لواش بیرون می‌آورم. عطرش کم است که زعفران می‌سابم و می‌گذارم کنار برنج‌های آبکش شده در قابلمه و تازه فکر می‌کنم کنارش چی بگذارم؟ دست به کار سادلاد شیرازی می‌شوم.

و این یعنی از ظهر گذشته و هنوز در آشپزخانه می‌چرخم. البته با رضایت!

 

احساس می‌کنم تنظیمات کارخانه‌ام بهم ریخته. از تغییراتی که در این یکی دو سال اخیر داشته‌ام سر در نمی‌آورم. وگرنه من هفته‌ای چهاربار مفصل آشپزی می‌کردم و هفته‌ای یک‌بار مهمان داشتم!

کدام بهتر بود؟ چه مهم است؟ این آدم جزیره‌ای که در من زندگی می‌کند فعلا این‌طور شاد است.

 

پ.ن. وقتی قضاوت دیگران را از زندگی‌مان بر می‌داریم چه ساده‌تر زندگی می‌کنیم. بگذار دیگران مرا هرطور که می‌خواهند صدا کنند. من منتظر گم شدن جیرجیرکی پشت پنجره‌ام هستم که تا صبح بخواند.

پ.ن. :مامان من از این سبز و صورتی که روی دوغ ریختی دوست ندارم!  :تا حالا خوردی؟ :نه؟ :پس امتحان کن! :ایممم! ترشه اما خوشمزه است! فرصت تجربه کردن طعم‌های تازه به بچه‌ها بدهیم. تا گفتند دوست ندارم! ظرفشان را با ظرف غذای دیگری عوض نکنیم. ما همیشه کنارشان نیستیم.

بلاگ مستطاب زندگی...
ما را در سایت بلاگ مستطاب زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mostataba بازدید : 94 تاريخ : سه شنبه 8 اسفند 1396 ساعت: 19:00