هستند آدمهایی که وقتی سبک زندگیشان را روایت میکنند برای چند ثانیه دلم میخواهد جای آنها باشم و زود به یاد میآورم که این همهی صحنه نیست، و صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی، پس دل می بندم به فرصتی که همین خودم دارم.
هستند خانههایی که وقتی از کنارشان عبور میکنم تخیلم زندگی ما را در آن کارگردانی میکند، حالاها خیلی کمتر.
گاه وقتی جوانتر از خودم را میبینم دوست دارم جای او باشم و فرصت بیشتری برای تجربه داشته باشم. بعد میگویم حوصله دوباره سپری کردن را داری حتی با کیفیت بهتر؟ نه ندارم. همین زمانم را دوست دارم.
به بعضی آدمهای مرده هم غبطه میخورم گاهی. به مرگ با شکوهشان!
به بعضی نویسندهها، قهرمانها، شاعرها. بعد فکر میکنم که همین من چه کم از لاله قرمز دارم؟
اما بعضی آیهها را نمی توانم بیخیال شوم. مثلا این آیه که یکبار برای عیسی و یکبار برای یحیا نازل شد:
وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا
آخ!
بلاگ مستطاب زندگی...
برچسب : نویسنده : mostataba بازدید : 71